متن آزمایشی

این متن، در واقع نقل قولی‌ست از آنچه که در مدخل بلاگر و در ویکی‌پدیا آمده؛ تاریخچه‌ی بلاگر که در سال 1999 برای انتشار و مدیریت وبلاگ ایجاد شد و چگونگی رشد و ادامه‌ی کارش به عنوان یکی از سرویس‌های وبلاگ‌نویسی.

تاریخچه

  • در 23 آگوست 1999، بلاگر توسط Pyra Labs و به منظور انتشار وبلاگ ایجاد شد.
  • در فوریهٔ 2003، گوگل Pyra Labs را خرید و کلیهٔ امکانات آن را -که قبلا در صورت پرداخت هزینه در دسترس کاربر بود- رایگان کرد. حدود یک سال بعد، یکی از موسسین اولیهٔ بلاگر، Evan Williams از گوگل خارج شد.
  • در سال 2004، گوگل Picasa ‌را خرید و با بلاگر ادغام کرد، و دقیقا کاربران از همان تاریخ می‌توانند عکس‌های‌شان را از Picasa به وبلاگ بلاگرشان ارسال کنند.
  • در نهم می 2004، بلاگر امکانات جدیدش را معرفی کرد؛ پوسته‌های استاندارد جدید، صفحات تکی برای یادداشت‌ها، نظرات و ارسال یادداشت از طریق ای‌میل.
  • در 14 اگوست 2006، بلاگر نسخهٔ بتا -با نام مهاجم (Invader)- را معرفی کرد؛ با چند ویژگی جدید و ادغام با حساب گوگل.
  • در می 2007، بلاگر به‌طور کامل به روی سرورهای گوگل منتقل شد.
  •  

طراحی مجدد

در سال 2006، به عنوان بخشی از طراحی مجدد بلاگر، همهٔ وبلاگ‌ها با حساب‌های گوگل -روی سرورهای گوگل- کاربران ادغام شدند. بلاگر اعلام کرد این انتقال، به دلیل کیفیت بهتر سرورهای گوگل، قابلیت اعتماد بیشتری -و حاشیهٔ امنیت بهتر-برای بلاگر به همراه می‌آورد.
همزمان با انتقال به سرورهای گوگل، بلاگر امکانات جدیدی را نیز معرفی کرد؛ سازماندهی برچسب‌ها، قابلیت کشیدن-رها کردن در پوسته‌ها، اعطای حق دسترسی به وبلاگ -و حتی ایجاد وبلاگ‌های خصوصی- و گزینه‌های جدید برای فید وبلاگ. علاوه بر این، وبلاگ‌ها به جای انتشار استاتیک (به صورت یک فایل HTML برای هر یادداشت)، از این تاریخ به صورت دینامیک منتشر می‌شوند.

توضیحات

  1. نوار-ابزار گوگل، گزینه‌ای دارد به نام “Blog This” که به کاربر کمک می‌کند تا از هر صفحهٔ دلخواه به وبلاگش یادداشت ارسال کند.
  2. “Blogger for Word” افزونه‌ای رایگان برای نرم‌افزار Word است؛ ابزاری برای انتشار یادداشت در وبلاگ‌های بلاگر از درون نرم‌افزار Word، که می‌تواند یادداشت‌ها را inline و offline ویرایش کند. در ژانویهٔ 2007، گوگل اعلام کرد که “این افزونه با بلاگر جدید سازگار نیست” و از قرار معلوم، تصمیمی هم برای پشتیبانی از آن ندارند. اگرچه، نرم‌افزار Office 2007، از سرویس‌های مختلف وبلاگ‌نویسی از جمله بلاگر، پشتیبانی می‌کند.
  3. بلاگر از سرویس تبلیغات گوگل برای درآمدزایی از طریق وبلاگ، پشتیبانی می‌کند.
  4. کاربران می‌توانند در بلاگر وبلاگ گروهی ایجاد کنند.
  5. در بلاگر، امکان ویرایش پوستهٔ وبلاگ و شخصی کردن آن در دسترس کاربران است.
  6. با استفاده از نرم‌افزار Windows Live Writer -که یک نرم‌افزار مستقل است-، به راحتی می‌توان یادداشت‌ها را در بلاگر منتشر کرد.

لینک

» ادامه مطلب

تمام دروغهای مادرم . ماجرایی واقعی و دردناک


"فرزندم برنج بخور، من گرسنه نیستم." و این اوّلین دروغی بود که به من گفت.
 زمان گذشت و قدری بزرگتر شدم. مادرم کارهای منزل را تمام می‎کرد و بعد برای صید ماهی به نهر کوچکی که در کنار منزلمان بود می‏رفت.  مادرم دوست داشت من ماهی بخورم تا رشد و نموّ خوبی داشته باشم. یک دفعه توانست به فضل خداوند دو ماهی صید کند.  به سرعت به خانه بازگشت و غذا را آماده کرد و دو ماهی را جلوی من گذاشت. شروع به خوردن ماهی کردم و اوّلی را تدریجاً خوردم.
 مادرم ذرّات گوشتی را که به استخوان و تیغ ماهی چسبیده بود جدا می‎کرد و می‎خورد؛ دلم شاد بود که او هم مشغول خوردن است.  ماهی دوم را جلوی او گذاشتم تا میل کند.  امّا آن را فوراً به من برگرداند و گفت:
"بخور فرزندم؛ این ماهی را هم بخور؛ مگر نمی‎دانی که من ماهی دوست ندارم؟"  و این دروغ دومی بود که مادرم به من گفت.



قدری بزرگتر شدم و ناچار باید به مدرسه می‎رفتم و آه در بساط نداشتیم که وسایل درس و مدرسه بخریم. مادرم به بازار رفت و با لباس‎فروشی به توافق رسید که قدری لباس بگیرد و به در منازل مراجعه کرده به خانم‎ها بفروشد و در ازاء آن مبلغی دستمزد بگیرد.
 شبی از شب‎های زمستان، باران می‏بارید. مادرم دیر کرده بود و من در منزل منتظرش بودم. از منزل خارج شدم و در خیابان‎های مجاور به جستجو پرداختم و دیدم اجناس را روی دست دارد و به در منازل مراجعه می‎کند. ندا در دادم که، "مادر بیا به منزل برگردیم؛ دیروقت است و هوا سرد. بقیه کارها را بگذار برای فردا صبح."  لبخندی زد و گفت:
 "پسرم، خسته نیستم." و این دفعه سومی بود که مادرم به من دروغ گفت.

 به روز آخر سال رسیدیم و مدرسه به اتمام می‎رسید.  اصرار کردم که مادرم با من بیاید. من وارد مدرسه شدم و او بیرون، زیر آفتاب سوزان، منتظرم ایستاد.  موقعی که زنگ خورد و امتحان به پایان رسید، از مدرسه خارج شدم.
 مرا در آغوش گرفت و بشارت توفیق از سوی خداوند تعالی داد.  در دستش لیوانی شربت دیدم که خریده بود من موقع خروج بنوشم.  از بس تشنه بودم لاجرعه سر کشیدم تا سیراب شدم. مادرم مرا در بغل گرفته بود و "نوش جان، گوارای وجود" می‏گفت.  نگاهم به صورتش افتاد دیدم سخت عرق کرده؛ فوراً لیوان شربت را به سویش گرفتم و گفتم، "مادر بنوش." گفت:
 "پسرم، تو بنوش، من تشنه نیستم." و این چهارمین دروغی بود که مادرم به من گفت.

بعد از درگذشت پدرم، تأمین معاش به عهده مادرم بود؛ بیوه‎زنی که تمامی مسئولیت منزل بر شانهء او قرار گرفت. می‏بایستی تمامی نیازها را برآورده کند. زندگی سخت دشوار شد و ما اکثراً گرسنه بودیم. عموی من مرد خوبی بود و منزلش نزدیک منزل ما. غذای بخور و نمیری برایمان می‏فرستاد. وقتی مشاهده کرد که وضعیت ما روز به روز بدتر می‏شود، به مادرم نصیحت کرد که با مردی ازدواج کند که بتواند به ما رسیدگی نماید، چه که مادرم هنوز جوان بود. امّا مادرم زیر بار ازدواج نرفت و گفت:
 "من نیازی به محبّت کسی ندارم..." و این پنجمین دروغ او بود.

درس من تمام شد و از مدرسه فارغ‎التّحصیل شدم. بر این باور بودم که حالا وقت آن است که مادرم استراحت کند و مسئولیت منزل و تأمین معاش را به من واگذار نماید. سلامتش هم به خطر افتاده بود و دیگر نمی‏توانست به در منازل مراجعه کند. پس صبح زود سبزی‎های مختلف می‏خرید و فرشی در خیابان می‏انداخت و می‏فروخت. وقتی به او گفتم که این کار را ترک کند که دیگر وظیفهء من بداند که تأمین معاش کنم. قبول نکرد و گفت:
"پسرم مالت را از بهر خویش نگه دار؛ من به اندازهء کافی درآمد دارم." و این ششمین دروغی بود که به من گفت.

درسم را تمام کردم و وکیل شدم. ارتقاء رتبه یافتم. یک شرکت آلمانی مرا به خدمت گرفت. وضعیتم بهتر شد و به معاونت رئیس رسیدم. احساس کردم خوشبختی به من روی کرده است. در رؤیاهایم آغازی جدید را می‏دیدم و زندگی بدیعی که سراسر خوشبختی بود. به سفرها می‏رفتم.  با مادرم تماس گرفتم و دعوتش کردم که بیاید و با من زندگی کند. امّا او که نمی‏خواست مرا در تنگنا قرار دهد گفت:
"فرزندم، من به خوش‏گذرانی و زندگی راحت عادت ندارم."
و این هفتمین دروغی بود که مادرم به من گفت.



مادرم پیر شد و به سالخوردگی رسید.  به بیماری سرطان ملعون دچار شد و لازم بود کسی از او مراقبت کند و در کنارش باشد. امّا چطور می‏توانستم نزد او بروم که بین من و مادر عزیزم شهری فاصله بود.  همه چیز را رها کردم و به دیدارش شتافتم.  دیدم بر بستر بیماری افتاده است. وقتی رقّت حالم را دید، تبسّمی بر لب آورد. درون دل و جگرم آتشی بود که همهء اعضاء درون را می‏سوزاند. سخت لاغر و ضعیف شده بود. این آن مادری نبود که من می‎‏شناختم. اشک از چشمم روان شد. امّا مادرم در مقام دلداری من بر آمد و گفت:
 "گریه نکن، پسرم. من اصلاً دردی احساس نمی‎کنم." و این هشتمین دروغی بود که مادرم به من گفت.
وقتی این سخن را بر زبان راند، دیدگانش را بر هم نهاد و دیگر هرگز برنگشود. جسمش از درد و رنج این جهان رهایی یافت.


این سخن را با جمیع کسانی می‎گویم که در زندگی‎اش از نعمت وجود مادر برخوردارند. این نعمت را قدر بدانید قبل از آن که از فقدانش محزون گردید.
این سخن را با کسانی می‎گویم که از نعمت وجود مادر محرومند. همیشه به یاد داشته باشید که چقدر به خاطر شما رنج و درد تحمّل کرده است و از خداوند متعال برای او طلب رحمت و بخشش نمایید.
مادر دوستت دارم. خدایا او را غریق بحر رحمت خود فرما همانطور که مرا از کودکی تحت پرورش خود قرار داد.

ترجمه:جليل كيان مهر

» ادامه مطلب

پیش فرض وبلاگهای بلاگر را تعویض نمود ؟ favicon چگونه میتوان

یکی از قسمتهایی که من در وبلاگهای بلاگر با آن مشکل دارم ، آیکن پیش فرض بلاگر است که بعد از لود کامل وبلاگهای بلاگر در بخش تب مرورگر ودر کنار آدرس وبلاگ جاری نمایش داده میشود . این ویژگی پیش فرض که بطور کلی در تمامی وبلاگها به آن " favicon " گفته میشود را میتوان براحتی در تمامی وبلاگها تغییر داد.



برای تغییر دادن این آیکن با نماد دلخواه خود در وبلاگهای بلاگر ،  مراحل زیر را انجام دهید :

1- برای شروع اگر آیکن دلخواه خود را ندارید میتوانید از سایتهای زیر اقدام به تهیه و طراحی آیکن خود نمائید :
favicon.cc
 Favicon  from pics
Favicon Generator
Favicon Gennerator1
Favicon Creation و این و یا از اینجا میتوانید آیکنهای خود را بصورت آن لاین طراحی نمائید .

2- سپس وارد بخش Layout و از آنجا وارد زبانه Edit HTML  از بخش مدیریت وبلاگ خود شوید . کد زیر را در قالب خود با زدن دکمه ترکیبی Ctrl+ f پیدا کنید :


<title><data:blog.title/></title>


3- سپس کدهای زیر را دقیقا بعد از کدبالا کپی - پیست کنید :


<link href=URL/favicon.ico' rel='shortcut icon'/>


پ.ن : این هم ترتیب قرار دادن کد ها ،اگر دیدید که این کدها در وبلاگ شما وجود ندارد با توجه به کدهای زیر آنها را در وبلاگ خود قرار دهید :


<b:include data='blog' name='all-head-content'/>
<b:if cond='data:blog.pageType == &quot;index&quot;'>
<title><data:blog.title/></title>
<link href='http://URL-favicon.ico' rel='shortcut icon'/>
<b:else/>
<title><data:blog.pageName/></title>
</b:if>
<b:skin><![CDATA[/*




» به جای لینک قرمز کدبالا ، لینک آیکن مورد نیاز خودرا قرار دهید .

» ادامه مطلب